بشکست دل از هجر تو و ساغرم امشب
از غصه سر خواب ندارد سرم امشب

بس دوخته ام دیده به در، چشم بر اختر
شاید بدَر آید بت مه پیکرم امشب

دوش آمد و پرسید ز حال دل زارم
(می میرم از این غصه چرا بهترم امشب)

آرام دلم! بی تو دل آرام ندارد
باز آی و بیارام دمی در برم امشب

چون نی به نوا آیم و بی پرده بنالم
دستی به نوازش چو کشی بر سرم امشب

ترسم که ز خوناب دل و آه جگرسوز
بر باد رود یکسره خاکسترم امشب

وقتست که با یاد رخش پاک بشویم
از خون دو چشم ترم این دفترم امشب